به گزارش پایگاه اطلاعرسانی سیما، یازدهمین قسمت از فصل دوم برنامه «جامجم» را با مجموعهای از اخبار، که دوستان عزیزمان در تحریریه آماده کردهاند، آغاز میکنم.
یکی از موضوعات داغ این برنامه مربوط به شبکه افق و حادثهای است که برای آقای هادی عامل پیش آمده بود. این موضوع، به ویژه در فضای مجازی، سروصدای زیادی به پا کرده بود. البته این قضیه خود موضوعی عجیب بود و حواشی آن نیز به همان اندازه غافلگیرکننده بود. برنامهای که پیشتر پخش شده بود، دوباره بازپخش شد و در همان بازپخش موجی از واکنشها به دنبال داشت. این موارد البته بدون توجه و هشدار نبوده است.
آقای دکتر جبلی نیز تذکر جدیای در این خصوص صادر کرده و به درستی بیان کردهاند که این نوع برخورد کجسلیقگی بوده است. امشب شب خط است، شب کارت زردهای جامجم. از دوستان در شبکه افق خواسته میشود که دقت بیشتری به خرج دهند و انشاءالله از این گونه کجسلیقگیها کمتر شاهد باشیم، به ویژه در تمامی برنامهها.
خبر دوم به برنامه جدید شبکه نسیم مربوط میشود. آقای خوشرو در مصاحبهای با خبرنگار تسنیم توضیح دادند که برخی منتقدان معتقدند برنامه جدید آقای آیکیای که مشابه خندوانه است، در واقع همان برنامه قبلی است. اما او تأکید کرد که این برنامه حول محور اعداد میچرخد و ادامه خندوانه نیست. البته حضور شخصیت محبوب جناب خان نقطه مثبتی بوده است و مردم نیز علاقهمندند تا این عروسک دوستداشتنی زودتر به آنتن بازگردد.
نکته مهمی که آقای خوشرو به آن اشاره داشت و به نظر من بسیار ارزشمند است، این بود که امیدوارند تیم تولید خندوانه بتواند هرچه زودتر شرایط را برای ادامه برنامه فراهم کند و آقای رامبد جوان عزیز همراه با تیم خندوانه، برنامه خود را دوباره به آنتن بیاورند. باید تأکید کرد که برنامه «1001» اهداف متفاوتی دارد، هرچند که شباهتهایی با برنامههای شبانگاهی دارد.
خبر سوم به کارت زردی مربوط میشود که به دوستان در شبکه پرستیوی ترکیه داده شد. همانطور که پیشتر اشاره کرده بودم، از یکشنبه ۳۰ دیماه، این شبکه آغاز به پخش کرده و امیدواریم با استقبال خوبی مواجه شود. اضافه شدن یک شبکه ترکزبان به سبد محصولات معاونت برونمرزی بسیار مهم و قابل توجه است. قبلاً شبکههای انگلیسی، عربی و اسپانیولی داشتیم و اکنون شبکه ترکزبان نیز به آن اضافه شده است.
در گزارشی که عزیزان روزنامه «جوان» تهیه کردهاند، به مسئله توجه نکردن به شخصیت پدر در پیامهای بازرگانی اشاره شده است. در این گزارش آمده که نقش و جایگاه پدر خانواده به عنوان یکی از ارکان مهم و حیاتی خانواده در تبلیغات تلویزیونی به شدت کمرنگ شده است.
در بسیاری از تبلیغات، مرد خانواده به گونهای نادان و احمق به تصویر کشیده میشود که حتی فرزندان از رفتار او در جمع خجالت میکشند. این وضعیت نیاز به اصلاح دارد. کارت زردی برای دوستان در بخش بازرگانی صادر میکنیم و از آنها میخواهیم در برنامهها و میانبرنامهها به این نکات توجه بیشتری داشته باشند و جایگاه پدر را در خانواده ایرانی حفظ کنند.
یک خبر دیگر هم داریم که آن هم حائز اهمیت است. کارت زردی به دوستان فیلیمو صادر میشود. این شرکت به تازگی یک نظرسنجی برای ارزیابی دانش کاربران خود در آثارشان منتشر کرده بود که یکی از سؤالات آن، مربوط به نام گروهک تروریستی در عراق بود.
در این نظرسنجی، نام «حشد شعبی» به همراه داعش و سایر گروههای تروریستی ذکر شده بود. این اقدام از بیدقتی و کجسلیقگی بود. پس از تماس با فیلیمو، آنها عذرخواهی کردند. در این زمینه، لازم است که تمامی سازمانها، بخشهای بازرگانی و پلتفرمها بیشتر دقت کنند تا فضای روانی مخاطبان حفظ شود.
و در نهایت، همانطور که در ابتدای فصل دوم وعده داده بودیم، امشب به موضوع مهم و پرحاشیه ساترا پرداختهایم. در این قسمت از برنامه، دو مهمان گرامی داریم که با آنها درباره این موضوع بحث خواهیم کرد. خوشحالم که در این میز گفتگو، میزبانی از آقای محمدمهدی عسگرپور، فیلمساز، تهیهکننده و دبیر انجمن پخش ویدیویی آنلاین، و آقای محمدرضا عباسیان، مدیر پلتفرم آینت، را بر عهده دارم.
موضوع اصلی این میزگرد، ضرورت تنظیمگری و قانونگذاری در فضای مجازی است؛ موضوعی که در محافل تخصصی و دانشگاهی به طور مفصل مورد بحث قرار گرفته است و امیدواریم امشب بتوانیم به بررسی و واکاوی ابعاد مختلف آن بپردازیم.
انتظامبخشی بحث مهمی است
* اگر اجازه بدهید، ابتدا از آقای عسگرپور بخواهیم که توضیح دهند چرا ضرورت تنظیمگری و قانونگذاری، بهویژه در حوزههایی که ماهیتشان به هنر، سرگرمی و فرهنگ مربوط میشود، احساس میشود. به عبارت دیگر، چرا ما باید چنین قوانینی داشته باشیم؟ آیا این در دنیا متداول است که در این حوزهها قانونگذاری و تنظیمگری صورت گیرد؟
عسگرپور: وظیفه حکومتها اساساً نه تنها در این عصر مدرن که در طول تاریخ نیز وجود داشته است، اما در عصر حاضر به شکل جدیدتری ظهور کرده است. این وظیفه معمولاً در دو حوزه عمده تعریف میشود: یکی حوزه امنیت و دیگری حوزه انتظامبخشی. امنیت در مفهوم عمومیاش میتواند شامل امنیت فیزیکی باشد، مثل نیروی انتظامی، نظامی و ارتش، اما در واقع امنیت دارای شاخههای مختلفی است، از جمله امنیت روانی، امنیت در زمینه سوادآموزی که خود به تثبیت امنیت کمک میکند، و بسیاری دیگر از مسائل مرتبط با بهداشت روان.
حوزه دیگر که جزء وظایف همیشگی حکومتهاست، بحث انتظامبخشی است. انتظامبخشی در دنیای مدرن امروز به شکل بسیار متفاوتتری از دهههای گذشته انجام میشود. در حقیقت، یکی از وظایف اصلی هر حکومتی این است که نظم و انتظام را در جامعه برقرار کند. بخشی از این انتظامبخشی به این مربوط میشود که دولتها باید مراقب باشند که در بخش خصوصی مزاحمتی ایجاد نشود. به عبارت دیگر، در بخش خصوصی، تعاونیها و تمامی بخشهایی که در یک حکومت معنا پیدا میکنند، دولت باید از ایجاد اختلال جلوگیری کند.
اگر این انتظامبخشی در حکومتی به درستی انجام نشود، بهطور طبیعی جامعه با هرج و مرج مواجه میشود. اگر به درستی نظارت نشود، ممکن است با پدیدههایی مانند رانتخواری و دیگر مسائل مواجه شویم. به همین دلیل، این دو حوزه یعنی امنیت و انتظامبخشی، اساس اداره هر حکومتی است. اگر بخواهید ببینید که یک حکومت بهدرستی عمل میکند، به نظر من میتوانید با بررسی این دو حوزه و زیرمجموعههای آنها، عملکرد آن حکومت را ارزیابی کنید.
در برخی مواقع، حکومتی ممکن است تصور کند که وظایفش فراتر از این دو حوزه است. بهعنوان مثال، دولت ممکن است بخواهد علاوه بر انتظامبخشی، وارد عرصههای دیگری مانند تولید شود و حتی در رقابتهای بازار خود را دخالت دهد. این مسئله بهویژه در حوزههایی مانند صوت و تصویر، ارز، کالاها و خودرو مشهود است. در بسیاری از این حوزهها، دولت به اشتباه وارد شده و نقش خود را از حوزه انتظامبخشی به بخشهای دیگر کشانده است.
این مداخلههای غیرضروری موجب میشود که دولت نهتنها از مسئولیت اصلی خود در زمینه انتظامبخشی دور شود، بلکه در بازارها به یکی از فاعلان اقتصادی تبدیل شود. در جایی که باید فقط انتظامبخشی انجام دهد، خود را در موقعیتهایی مییابد که در آن باید نقش ارزیاب و تولیدکننده را ایفا کند، و این به همریختگی و اختلالی را در بسیاری از حوزهها به وجود میآورد. در نهایت، این مسئله به دلیل سوءتفاهم در تعریف و درک نقش حکومت در نظمبخشی و اشتیاق بیش از حد به حضور در بازار ایجاد میشود، که در نهایت باعث خروج از حوزه وظایف اصلی حکومت میشود.
اینجا حتی بزرگترها از دیدن بعضی از محتواها خجالت میکشند
* مقدمه بسیار دقیقی بود، آقای عباسیان. آقای عسگرپور، صورتبندی که از مسئله ارائه میدهند این است که برای حاکمیت دو مسأله مهم وجود دارد: امنیت و انتظامبخشی. من از این تعبیر استفاده میکنم که امنیت روانی مخاطبان و سلامت ذهن مردم، که در واقع همه افراد تحت حاکمیت هستند، اهمیت دارد. بنابراین، اصل بدیهی این است که باید نظارت و تنظیمگری در این حوزهها وجود داشته باشد. نکته دومی که بهطور خاص اشاره کردند، بحث انتظامبخشی است. ایشان تأکید دارند که علاوه بر تأمین امنیت، باید فعالانی در بازار وجود داشته باشند که تنظیم و نظارت شوند. بنابراین، بهطور طبیعی هیچکس مخالف حضور و وجود ساترا نیست. هیچکس نمیگوید که ساترا نباید وجود داشته باشد، زیرا همه به تنظیمگر یا رگولاتور بودن معتقدند. اما نکتهای که فکر میکنم آقای عسگرپور بهطور تلویحی به آن اشاره دارند، این است که در جایی که تنظیمگری باید صورت گیرد، نهاد مذکور بیش از یک نهاد تنظیمی، به نوعی در عرصه خود نیز حضور فعال دارد. این تضاد منافع یا همان سوالی که بهطور تلویحی مطرح میشود این است که ساترا در کجای این فرآیند قرار دارد. حالا اگر ممکن است، برای ما این موضوع را باز کنید که الگوی مطلوب تنظیمگری چه ویژگیهایی باید داشته باشد، فارغ از اینکه ساترا یا هر نهاد دیگری این وظیفه را انجام دهد؟
عباسیان: یک مثال ملموس برای لزوم تنظیمگری این است که ما برای همه چیزهایی که به جسممان مربوط میشود، از جمله غذا، دارو یا خودرویی که استفاده میکنیم، نهادهای نظارتی قرار میدهیم تا از سلامت این محصولات اطمینان حاصل شود. برای مثال، سازمان استاندارد نظارت میکند که کارخانههای تولید مواد غذایی، مواد بهداشتی و دارویی را بهدرستی تولید کنند. یا اینکه بررسی میشود که آیا رستورانها به درستی خدمات میدهند. ما برای سلامت جسمیمان، بهشدت به نظارتهای سختگیرانه اعتقاد داریم تا محصولاتی که به مصرفکننده نهایی میرسد، سالم و بیخطر باشد. هیچکس نیز اعتراض نمیکند و نمیگوید که باید این کار به مردم سپرده شود که خودشان تصمیم بگیرند چه چیزی مصرف کنند. برای مثال، در مورد مواد مخدر، در تمام دنیا قوانین بسیار سختگیرانهای وجود دارد. اما در مورد محصولات فرهنگی، که به نظر من غذای روح هستند، نظارت و تنظیمگری اهمیت بیشتری دارد. تاثیرات منفی مواد فرهنگی مسموم و مخرب میتواند حتی خطرناکتر و ویرانکنندهتر از آسیبهای جسمی باشد.
در واقع، باید نظارت دقیقی وجود داشته باشد تا از ورود محتوای مضر و آسیبزننده جلوگیری شود. مثالهایی که در دنیا وجود دارد نشان میدهند که این نوع نظارت، بهویژه در موارد حساس، بسیار جدی گرفته میشود و دولتها هیچ کوتاهی در این زمینه نمیکنند. البته باید به بحثهای تشویقی نیز اشاره کرد که در این حوزهها، محصولات باید به گونهای تنظیم شوند که به رشد مثبت فرهنگی کمک کنند.
خاطرم هست که در حدود سالهای ۸۸، ۸۹ و ۹۰ در جشنواره برلین بودیم و بحثهایی مطرح شد مبنی بر ترویج فیلمهایی با مضامین همجنسگرایانه و دگرباشی. آن زمان ما باور نمیکردیم که چنین مسائلی به یک جریان جهانی تبدیل شود، اما امروز پس از گذشت بیش از یک دهه میبینیم که اینگونه فیلمها نه تنها ترویج میشوند، بلکه به جریانهای اصلی سینمایی تبدیل شدهاند.
این تفاوتها بهشدت در فرهنگ ایران و غرب مشهود است. برای مثال، در غرب ردهبندیهایی برای محصولات فرهنگی وجود دارد که به راحتی میتوانند هر نوع محتوایی را برای گروههای سنی مختلف مجاز کنند، اما در ایران، حتی بزرگترها نیز از دیدن بعضی از محتوای فرهنگی با یکدیگر خجالت میکشند.
البته باید بگویم که این صحبتی که من دارم، هیچگونه طرفداری یا تعصبی ندارد. حرفهایی که آقای عسگرپور میزنند، همیشه دقیق و ارزشمند است. من در سالهای دور وقتی که تازه وارد تلویزیون شده بودم، آقای عسگرپور مدیر گروه کودک شبکه دو بودند و از همان زمان به دیدگاههای ایشان احترام زیادی قائل شدم.
صحبتهای ایشان در زمینه تنظیمگری و اهمیت آن کاملاً صحیح است و ما باید به آنها توجه داشته باشیم. این بحث واقعاً قابل گسترش است و میتوان ساعتها درباره آن صحبت کرد، اما چون این موضوع یک اصل بدیهی است، نمیخواهیم بیشتر از این ادامه دهیم.
ناکارآمدی شیوههای قدیمی تنظیمگری
* آقای عباسیان در صحبتهای خود مطرح کردند که همانطور که به غذای جسمیمان توجه میکنیم، باید به اصل تنظیمگری نیز توجه داشته باشیم. شما تصریح کردید که در مورد تنظیمگری بحث نمیکنید و تنها به موضوعات مربوط به سازمان صدا و سیما یا ساترا پرداختهاید. سوال من این است که با توجه به ابعاد و ویژگیهای فضای رسانهای ایران، اصل قانون اساسی، ابلاغات صورت گرفته و جایگاه ویژهای که در قانون برای صدا و سیما تعریف شده، آیا باید این نهاد به عنوان تنظیمگر در مجموعه صوت و تصویر فراگیر، در همین سازمان باقی بماند؟ به عبارت دیگر، جایگاه تنظیمگری این نهاد را چگونه تبیین میکنید؟
عسگرپور: هر فردی که در حوزه فرهنگ و هنر فعالیت کرده باشد، اعتقاد دارد که تنظیمگری نیاز است. اما این نیاز به تنظیمگری در مراحل بعدی خود، به نظارت و کنترل بر محتوا میانجامد. ایشان تأکید کردند که وقتی صحبت از دولت میشود، منظور فقط دولت اجرایی نیست؛ بلکه تمام اجزای حاکمیت به این مسئله مربوط میشود.
در بحث انتظام بخشی، بلافاصله با مفهوم نظارت روبهرو میشویم که از زیرشاخههای آن است. آقای عسگرپور اذعان داشت که نظارت بر تولیدات فرهنگی و هنری بهویژه در سالهای گذشته از طریق شوراهایی که آثار را بررسی و ارزیابی میکنند، انجام شده است. این فرآیند به وضوح در طول بیست یا سی سال اخیر ادامه داشته است، و در بسیاری از موارد نظارت به معنای بررسی فیلمنامهها قبل از تولید و تصمیمگیری درباره آنها بوده است.
این فرآیند، که به نوعی به صورت دیجیتالی تغییر کرده است، در نهایت همچنان همان شیوه سنتی را دنبال میکند. به گفته ایشان، در حال حاضر، با همان روشهای گذشته مواجه هستیم که تنها با ابزارهای جدید دیجیتال همراه شدهاند. بهعنوان مثال، فیلمنامهها پیش از تولید به وزارت ارشاد ارسال میشوند و در این فرآیند همچنان شوراهایی برای نظارت بر آنها تشکیل میشود. این ساختار، که معمولاً توسط حاکمیت تعیین میشود، به طوری است که نهادهای صنفی معمولاً در آن نقش تأثیرگذاری ندارند.
این شیوه تنظیمگری، چه در سینما و تلویزیون و چه در ساترا، عملاً کارایی خود را از دست داده است و بهنظر میرسد که این روش در دنیای امروز دیگر پاسخگو نیست. آقای عسگرپور تصریح کردند که اگر ما به این شیوه قدیمی تنظیمگری ادامه دهیم، نمیتوانیم به نتیجه مطلوبی برسیم و همچنان با چالشهای زیادی روبهرو خواهیم بود.
افزایش شوراها و پیچیدگیهای غیرضروری
اگر هدف تنها تشکیل شوراهای بیشتر برای نظارت باشد، در نهایت تنها به پیچیدگیهای فرآیند تصمیمگیری افزوده میشود. ایشان به مثال صدا و سیما اشاره کردند که وقتی طرحی به این سازمان داده میشود، پیش از تولید یک سریال یا برنامه، حلقههای مختلفی از بررسی و نظارت بهوجود میآید. این حلقهها به قدری پیچیدهاند که اگر کسی بخواهد آنها را یادداشت کند، تصور خواهد کرد که این فرآیند کاملاً پیچیده و غیرمنطقی است.
فرآیندهای فعلی تنظیمگری در رسانهها دیگر پاسخگوی نیازهای فرهنگی و هنری امروز نیست. برای پیشرفت و بهبود وضعیت، باید رویکردهای جدید و مؤثرتری اتخاذ کرد و از شیوههای ناکارآمد و قدیمی فاصله گرفت. در این راستا، باید به حضور بیشتر نهادهای صنفی و تخصصی در فرآیند نظارت و تنظیمگری توجه شود تا این فرآیندها از حالت پیچیده و غیرمؤثر خارج شوند.
نقدی بر حضور دولتها در فرآیند تصمیمگیریها
* آقای نقویان، واقعاً این صحبتها برای من جالب بود. به نظر میرسد که ایشان به درستی فرآیند طولانی بودن این مسائل را توضیح دادهاند، ولی آقای عسگرپور، شما نظر دیگری دارید، درست است؟
عسگرپور: بله، من منظورم شخص ایشان نیست، اما حقیقت این است که ما سالهاست در حال تجربه شرایطی هستیم که بسیاری از دوستان ما، که بهطور کامل از حوزه فرهنگ به مسئولیتهای دولتی و نظارتی منتقل شدهاند، به نوعی به مأمور و معذور تبدیل شدهاند. من کاملاً میفهمم که دلیل این تغییرات از کجا نشأت گرفته، اما بحث اصلی این است که وقتی از نظارت صحبت میکنیم، آیا میخواهیم دوباره در همان مدار تکراری حرکت کنیم؟ این که یک شورا امروز در ساترا باشد، فردا در وزارت ارشاد، و پسفردا در جایی دیگر، تفاوتی ندارد. ممکن است هر سازمانی نظیر ساترا یا دیگر نهادها بگویند که باید یک شورا تشکیل شود، اما در واقع هدف من از این بحث چیز دیگری است.
تنظیمگری مدرن: نگاه به شیوههای نوین
تنظیمگری مدرن باید به گونهای باشد که این نظارت از درون خود صنعت شکل بگیرد. بهعنوان مثال، در سینما، سالهاست که سینمادار، پخشکننده و صاحب فیلم منافع مشترک خود را در نظر میگیرند. آنها تصمیم میگیرند که چه فیلمی باید اکران شود، بدون اینکه دولت بهطور مستقیم وارد این فرآیند شود و مانند گذشته کنداکتور فیلمها را تعیین کند. این مدل جدید از تنظیمگری است که در آن، بازیگران اصلی خودشان به صورت مستقیم در تصمیمگیریها دخیل هستند.
مجری: آقای عسگرپور، میخواهم دقیقتر بفهمم. شما فرمودید که تنظیمگری جدید باید بر پایه منافع مشترک باشد، اما این مدل از تنظیمگری یک مشکل اساسی دارد که شاید بسیاری از افراد به آن توجه نکنند. برای مثال، در زنجیرهای که شما مثال زدید، تهیهکننده، پخشکننده و سینمادار هرکدام نفع مشترک دارند که آن نفع اقتصادی است. همه ما در نهایت به دنبال کسب درآمد هستیم. آیا این مدل تنظیمگری تنها بر مبنای اقتصاد است و در آن، ارزشهای فرهنگی و هنری مد نظر قرار نمیگیرد؟ این مسئله بهویژه زمانی که به فیلمهای طنز پرداخته میشود، بیشتر نمایان میشود.
عسگرپور: بله، این یکی از ایرادات بزرگ است. تنظیمگری که میتوانست به نمونهای مثبت تبدیل شود، اکنون به مدلی رسیده که نقدهایی جدی به آن وارد است. آنچه امروز در حوزه فرهنگ و هنر مشاهده میشود، بیشتر یک تلاش برای برهم زدن جریانهای موجود است، که این نقد بهطور جدی مطرح است. نهادهایی مانند وزارت ارشاد اغلب ادعا دارند که تنظیمگری فرهنگی را به عهده دارند و به نیابت از مردم، مراقب هستند که چه کالاهایی به مردم عرضه میشود. اما این تنظیمگری وقتی با حضور دولت انجام میشود، تمامی مختصات خود را تغییر میدهد.
دولتها بهطور کلی نشان دادهاند که تمایلی به همکاری با بخش خصوصی ندارند و این مسأله در بسیاری از شوراها مشهود است. در هیچکدام از ترکیبهای شوراها نمیتوانید شاهد حضور نهادهای صنفی باشید، که این یک ایراد اساسی است. طبق قانون بهبود محیط کسب و کار، باید نظر انجمنها و نهادهای صنفی قبل از تصویب هرگونه آییننامه و مصوبه از طرف دولت گرفته شود. اما این اتفاق هیچگاه نیفتاده است. در واقع، در هر شورایی که میبینید، اغلب ترکیب اعضا شامل افرادی است که از نهادهای حقوقی و دولتی آمدهاند، اما نهادهای صنفی تقریباً هیچگاه در آنها حضور ندارند.
اصلاح مدل تنظیمگری و مشارکت نهادهای صنفی
به نظر من، یکی از ایرادات اصلی تنظیمگری فعلی این است که دولت مردان تمایلی به حضور نهادهای صنفی در فرآیند تصمیمگیری ندارند. این مشکل در طول سی سال گذشته که من تجربههای زیادی در حوزههای صنفی و دولتی داشتم، کاملاً مشهود است. دولتها احساس میکنند که ممکن است کارهایی از دستشان در برود و به همین دلیل تمایلی به همکاری با نهادهای صنفی در فرآیند تصمیمگیری ندارند.
در نتیجه، تنظیمگری که امروز مطرح است باید از زاویه جدیدی دیده شود. دولتها باید بپذیرند که وقتی به نظارت و تنظیمگری وارد میشوند، باید از نهادهای صنفی نیز نظرخواهی کنند و در مسیر تصمیمگیریهای خود، به مشارکت فعال بخش خصوصی توجه بیشتری داشته باشند.
* آقای عباسیان، برگردیم به مدل پیشنهادی شما. به نظر میرسد که دو نکته بسیار کمککننده در بحثهای شما وجود دارد. نخست، غیرقابل مذاکره بودن برخی از تنظیمگرها، که بهنظرم ایشان در این بحث در حال آسیبشناسی و کالبدشکافی وضعیت تعامل فرهنگی در حوزه قانونگذاری و تنظیمگری هستند. نکته دوم، ناکارآمدی شوراهاست. احتمالاً شما در برخی موارد موافق و در برخی موارد مخالف هستید. سوال من این است که ریشه ناکارآمدی شوراها چیست؟ چرا تنظیمگرها، فارغ از اینکه در چه فضای اکوسیستمی صحبت میکنیم، نمیتوانند کارآمد باشند؟ اگر بخواهیم تفسیر آقای عسگرپور را بپذیریم، این ناکارآمدی به چه دلیل است؟
عباسیان: ببینید، یکی از مشکلات امروز شاید ناشی از اشتباهات اولیه در راهاندازی پلتفرمها و سکوهای VOD (ویدیوی درخواستی) باشد. تاریخچه این مشکلات به سالهای ۸۸-۸۹ برمیگردد، زمانی که در موسسه رسانههای تصویری، بحث راهاندازی VOD مطرح شد.
در آن زمان، تعارض منافع و بحثهای مختلفی درباره اینکه این موسسات باید تحت نظارت وزارت ارشاد باشند یا خیر، شروع شد. بهعنوان مثال، در مورد موسسات ویدیو نمایش خانگی که در آن زمان تحت نظارت موسسه رسانههای تصویری و وزارت ارشاد بودند، همیشه این کشمکشها وجود داشت که کدام نهاد باید بر این موسسات نظارت کند.
بحث VOD از اواخر دوره داروغهزاده و دورهای که من مسئولیت داشتم در موسسه رسانهها شروع شد. در آن زمان، قرار بود این پلتفرمها بر بستر خطوط تلفن راه بیافتند و دیجیتال کردن آرشیوها آغاز شود. اما به دلیل مشکلات مختلف، این طرح تا سال ۹۴ به تعویق افتاد. در نهایت، مسئولین وقت سازمان سینمایی به ۱۶ موسسه مجوز دادند و در هتل لاله مراسمی برگزار شد تا این موسسات مجوز خود را دریافت کنند.
تعارض منافع و مشکلات در مسیر تنظیمگری
اما نکته جالب این است که در آن زمان، مجوزها از سوی موسسه رسانههای تصویری صادر شد، در حالی که این موسسه هیچ جنبه حقوقی و حاکمیتی نداشت و بهعنوان یک نهاد خصوصی وابسته به وزارت ارشاد و سازمان سینمایی فعالیت میکرد. برای حل این مشکل، رئیس وقت سازمان سینمایی مجوزها را صادر کرد، اما این موضوع همچنان بهصورت یک تعارض منافع ادامه پیدا کرد.
یکی از مسائل اصلی در این حوزه این است که برای راهاندازی یک شرکت فیلمسازی یا موسسه فرهنگی، همیشه نیاز به سابقه و رزومه فرهنگی است تا بتوان مجوز گرفت. در حالی که در مورد پلتفرمها و سکوهای VOD، هیچکدام از این شرایط رعایت نشده است.
به عبارت دیگر، اگر شما بخواهید در سایر حوزهها نظیر داروخانه، کارخانه مواد غذایی یا رستوران راهاندازی کنید، باید مسئول فنی داشته باشید و کارشناسان متخصص در این زمینهها نظارت کنند. اما در حوزه پلتفرمهای فرهنگی، هیچ اشارهای به مسئول فنی فرهنگی نشده است.
چالشهای صنعت پلتفرمها و نگهداری آنها
اگر از همان ابتدا، افراد با تجربهای همچون آقای عسگرپور یا دیگر مدیران متخصص در حوزههای فرهنگی و فناوری اطلاعات مسئولیت پلتفرمها را برعهده داشتند، بسیاری از مشکلات امروز را نداشتیم. صنعت نگهداری پلتفرمها، به ویژه با شرایط فعلی که فیلمها بهطور غیرمجاز از طریق پیامرسانها منتشر میشود، بسیار دشوار است. پلتفرمها در تلاشند تا محتوای خود را بهدرستی مدیریت کنند، در حالی که در مقابل، عرضه غیرمجاز فیلمها از طریق کانالهای مختلف انجام میشود.
این بحرانها ناشی از شرایط خاصی است که پلتفرمها در آن قرار دارند. بهعنوان مثال، سریالهایی که صبح پخش میشوند، ظهر در ماهواره و کانالهای پیامرسان موجود هستند. در این شرایط، پلتفرمها با چالشهای جدی در مدیریت و نگهداری محتوا مواجهاند. در این میان، از 16 پلتفرم، تنها سه تا از آنها توانستهاند دوام بیاورند و در بازار نقش داشته باشند. فیلیمو و نماوا بهعنوان دو پلتفرم اصلی، به دلیل داشتن مدیران با تجربه در زمینه فناوری اطلاعات، توانستهاند بهخوبی در این صنعت ادامه دهند.
مدیریت فرهنگی در پلتفرمها
اما در بسیاری از پلتفرمها، بهویژه در پلتفرمهایی مانند فیلمنت، که در ابتدا با برند متفاوتی شروع کرد، مدیریت محتوایی و فرهنگی در سطح مورد نیاز نبوده است. بهطور کلی، در بسیاری از پلتفرمها، مسئولیتهای فرهنگی و فنی با هم تداخل دارند و عدم حضور مدیران متخصص در حوزه فرهنگ، باعث بروز چالشهای زیادی شده است. این مسائل نشان میدهند که صنعت پلتفرمها، به ویژه در حوزه فرهنگی، نیاز به بازنگری و اصلاح اساسی در ساختار مدیریتی و نظارتی خود دارد.
* آقای عباسیان، منظور شما این است که باید در ابتدا فرهنگپایه میبودند؟ و به همین دلیل ساترا ایجاد شد؟
عباسیان: بله، وقتی شما میخواهید فعالیت فرهنگی انجام دهید و محتوای فرهنگی را به مخاطب عرضه کنید، باید در ابتدا زیرساختهای فرهنگی فراهم میشد. به همین دلیل، برای حل مشکلات موجود، ساترا ایجاد شد. در واقع، قانونگذار باید بهطور مشخص، مجوزهای لازم را برای پلتفرمها صادر کند. اما در عمل، این کار درست انجام نمیشود.
بهعنوان مثال، وقتی من به جناب آقای عسگرپور، کارگردان با شخصیتی که در عرصه کارگردانی دارد، پیشنهاد میکنم که یک سریال را تولید کند، ایشان میگوید که «این سریال تلخ است» و من از ساخت آن خودداری میکند. چرا؟ چون ایشان برای خود یک شخصیت فرهنگی قائل است و میداند که اگر این پروژه به نام او تمام شود، مسئولیت فرهنگی آن به عهده خود او خواهد بود.
اما در حال حاضر، در حوزه پلتفرمها، ما به جایی رسیدهایم که هر چه پیش آید، مهم نیست؛ فقط باید کاری کنیم که مشتری خوشش بیاید. این وضعیت نظارت پسینی را به یک معضل جدی تبدیل کرده است.
* در مورد این نظارت پسینی، به نظر میرسد که در برخی موارد، تولیدات داخلی پلتفرمها مسئلهساز شدهاند. آیا شما اینطور میبینید؟
عباسیان: بله، یکی از مشکلات بزرگ فرهنگی که در پلتفرمها با آن مواجه هستیم، عدم تولیدات داخلی است. تولیدات داخلی پلتفرمها بهویژه خطرناک و پر از ایراد است. مثلاً ممکن است در ده فیلم، یکی از آنها محتوای جنسی قابلتوجهی داشته باشد، اما مشکل اصلی این است که ما با محتوای خارجی مواجهایم که بهطور غیرقانونی در پلتفرمها عرضه میشود.
قوانین در حوزه فرهنگ تقریباً هیچچیز مشخصی ندارند. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و شوراهای مختلف آن هیچکدام قانونی مصوب از مجلس شورای اسلامی ندارند. پروانههای نمایش و بسیاری از آییننامههای وزارت ارشاد بر اساس قوانین هیئت وزیران صادر میشود، نه بر اساس مصوبات مجلس یا شورای عالی انقلاب فرهنگی.
تنها قانونی که در این حوزه وجود دارد، مربوط به سال ۸۸ است که در آن گفته شده هر فیلمی که میخواهد عرضه شود باید پروانه وزارت ارشاد را داشته باشد، اما این قانون بهطور مشخص تنها در مورد دیویدیها اعمال میشود.
در واقع، از زمانی که پلتفرمها راه افتادند، دولت بهمنظور حمایت از رشد این پلتفرمها تصمیم گرفت که فیلمهای خارجی را بدون رایت پخش کنند. این تصمیم، برخلاف مصوبات قانونی و خلاف سیاستهای کلی نظام است و بهطور خاص، مغایر با ابلاغیه مقام معظم رهبری است.
پلتفرمها اکنون بهطور کامل محتواهای خارجی را بدون نظارت دقیق منتشر میکنند، و این وضع بهخصوص در مورد تبلیغ فرهنگهای مخالف عرف ما، همچون همجنسگرایی یا تبلیغ فرهنگهای غیرایرانی، بسیار نگرانکننده است.
* بهنظر شما این بینظمی در انتشار محتواهای خارجی چه تبعاتی دارد؟
عباسیان: یکی از مسائل دردناک این است که امروز در پلتفرمها، ما شاهد تغییرات فرهنگی چشمگیری هستیم. بهعنوان مثال، نحوه پوشش و حجاب در محتوای تولید شده روز به روز در حال تغییر است و حتی بعضی از آنها بهطور مستقیم، اخلاقیات جامعه ما را هدف قرار میدهند.
در حال حاضر، بهویژه در پلتفرمها، دیگر محدودیتی در پوشش وجود ندارد و بسیاری از فیلمها و سریالها بهراحتی از سانسور عبور میکنند. بهطور مثال، یقه لباسها بازتر میشود، صورتها بهطور روتوسکوپی (جلوهسازی) تغییر میکند و محتوای زیرنویس بهگونهای تنظیم میشود که حتی کسانی که به زبان انگلیسی تسلط ندارند، معنای کلمات رکیک را متوجه شوند.
در این شرایط، پلتفرمها مسئولیت محتوای خارجی را بهطور کامل به عهده گرفتهاند، اما ساترا دیگر هیچگونه نظارتی بر این محتوای خارجی ندارد. من هیچگونه اعتراض یا انتقادی به مدیران پلتفرمها ندارم، زیرا آنها تنها در چارچوب اختیاراتی که به آنها داده شده، عمل میکنند.
اما اعتراض و انتقاد باید متوجه ساترا و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باشد که این اختیار را به پلتفرمها دادهاند. در واقع، در حالی که نظارت بر محتوای داخلی بهطور نسبی انجام میشود، بخش عمدهای از محتوای خارجی رها شده و در اختیار پلتفرمها قرار گرفته است.
* بهطور کلی، این ترکیب شوراها و مسئولیتها به چه سمت و سویی پیش میرود؟
عباسیان: به نظر من، وقتی در شوراها و سازمانهای مختلف مسئولیتها بهطور مشترک تقسیم میشود، تغییرات زیادی در روند تصمیمگیری ایجاد نمیشود. بسیاری از افرادی که در شوراهای ساترا حضور دارند، همان کسانی هستند که سالها در شوراهای وزارت ارشاد فعال بودهاند.
به عبارت دیگر، ترکیب شوراها تغییری نخواهد کرد و حتی اگر این مسئولیتها به پلتفرمها واگذار شود، باز هم وضعیت محتوای خارجی در پلتفرمها به همان شکل باقی خواهد ماند.
در نهایت، مسئله اصلی این است که این نظارت و تنظیمگری باید بهطور جدی و دقیقتر بهویژه در زمینه محتوای خارجی صورت گیرد.
*آقای عسگرپور؛ بحث تنظیمگری و وضعیت موجود را مطرح کردید و به آسیبشناسی این موضوع پرداختید. سوال من این است: اگر شما امروز مسئول یک نهاد تنظیمگر بودید، چه اقداماتی را در نظر میگرفتید و به نظر شما این تنظیمگری باید در کجا و با چه سازوکاری صورت بگیرد؟
عسگرپور: ما در حال صحبت راجع به یک پدیده جدید و مدرن هستیم که به سرعت در حال تغییر است. واقعاً نمیدانیم تا یکی دو سال دیگر اصلاً درباره "وی او دی" به این شکل صحبت خواهیم کرد یا خیر. البته ساختار قانونی کشور ما بهگونهای است که هنوز ماهواره بهطور قانونی ممنوع است. همین امر نشان میدهد که وقتی از مسائل جدید صحبت میشود، گاهی اصلاً اهمیتی به آن نمیدهند و شاید حتی کسانی که از بیرون به این مسائل نگاه میکنند، بخندند که چرا چنین قانونی هنوز وجود دارد و نمیتوان آن را اجرا کرد.
اساساً، مشکل ما ضعف در بهروز رسانی قانونگذاری است که نتوانسته خود را با تحولات جدید همگام کند. این ضعف هم بخشی به قانونگذار مربوط میشود و هم به سیستم اجرایی که باید نشانههای درست را به قانونگذار برای مسائل جدید اعلام کند. وقتی در مورد یک پدیده مدرن صحبت میکنیم، باید بهطور دقیق به آن پرداخته شود.
ما در حال حاضر در مورد پدیدهای به نام "وی او دی" صحبت میکنیم، اما برخی از دوستان که در مجلس یا تلویزیون هستند، هنوز این موضوع را سادهسازی میکنند و فکر میکنند که ما در مورد همان سریالهای تلویزیونی یا سینما صحبت میکنیم.
این طرز تفکر نشان میدهد که درک درستی از تحولات جدید وجود ندارد. به همین دلیل، برخی از افرادی که در ابتدا واژه «صوت و تصویر فراگیر» را ابداع کردند، این عبارت را بهطور نادرست انتخاب کردهاند، چرا که این واژهها بیشتر به ساختار قدیمی تلویزیون مربوط میشود و نشاندهنده درک جدید از وضعیت موجود نیست.
در اصل ۴۴ قانون اساسی، نظام اقتصادی کشور به سه بخش تقسیم شده: دولت، تعاونیها و بخش خصوصی. در این تفکیک، برخی از صنایع مانند بانکداری و بیمه برای بخش خصوصی قابلانتقال هستند، اما در مورد رسانهها و بهویژه صدا و سیما، این مسئله پیچیدهتر است. صدا و سیما از ابتدا بهعنوان یک نهاد دولتی در نظر گرفته شده و هر گونه تغییری در این ساختار، با چالشهایی همراه بوده است.
اما موضوع اینجا است که نهاد تنظیمگری برای پدیدههای جدید باید از صدا و سیما جدا باشد. این نهاد تنظیمگر میتواند یک نهاد مستقل باشد که وظیفه تنظیم بازار و نظارت بر محتوای جدید را به عهده گیرد. در بسیاری از کشورهای دنیا، برای مسائل جدید، نهادهای جدیدی ایجاد میشود. چرا ما باید فکر کنیم که اگر نهاد جدیدی برای این تنظیمگری ایجاد کنیم، بهنوعی اصل "صدا و سیما" را زیر سوال بردهایم؟ این طور نیست. ما باید به طور مدرن به این مسائل نگاه کنیم وگرنه در آینده با مشکلات بزرگی روبهرو خواهیم شد.
نهادی که در حال حاضر در قالب ساترا فعال است، عملاً نمیتواند نقش تنظیمگری مؤثر را ایفا کند. ساترا در حال حاضر مشکلات زیادی دارد، از جمله عدم وجود زیرساختهای قانونی کافی و محدودیتهای حقوقی که نمیتواند مانع از مشکلات قانونی شود. بهویژه در بحث مجوزدهی، مشکلات حقوقی زیادی به وجود آمده است.
در گذشته، دولت وقت (در زمان آقای احمدینژاد) تلاش کرد خانه سینما را خود ایجاد کند و این تجربه شکست خورد. اکنون نیز ساترا بهنوعی در تلاش است که نهادهای صنفی را دور بزند و مجوزهای زیادی صادر کرده است. به عنوان مثال، اگر از ما بپرسند که چند پلتفرم وی او دی داریم، پاسخ ما ممکن است ۴۰۰ پلتفرم باشد. این وضعیت در هیچ جای دنیا قابلتصور نیست و نشاندهنده بینظمی و ناتوانی در تنظیمگری است.
واقعاً نمیفهمم چرا این روند دوباره در حال تکرار است. اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، نهتنها تنظیمگر نخواهیم داشت، بلکه این شرایط میتواند بهطور کامل از کنترل خارج شود و مشکلات بیشتری بهوجود آورد. ما باید به این مسائل با دقت بیشتری توجه کنیم و از ظرفیتهای نهادهای صنفی و بازیگران اصلی این حوزه بهره ببریم. در غیر این صورت، این بحران بهطور جدیتر ادامه خواهد یافت.
* این مهم است که من الان برای درخواست مجوز روزنامه اقدام میکنم. سوابق من بررسی میشود و به من روزنامه داده میشود. اما با توجه به صحبتهای شما، آیا نباید مجوز روزنامه جدید به کسی داده شود؟
مطمئناً باید مجوز روزنامه در جیب من باشد، حتی اگر روزنامه نداشته باشم. الان چهارصد و خوردهای پلتفرم داریم.
* من به عنوان قانونگذار، به عنوان مجوزدهنده باید شاخصهایی انتخاب کنم که بر اساس آنها مجوز صادر کنم. یکی از این شاخصها صلاحیت فنی است. مثلاً به شما که تهیهکننده هستید مجوز داده میشود اما نمیتوانم جلوی شما را بگیرم، حتی اگر ممکن است شما محتوای تولید نکنید. آیا این سازوکار را یکبار بررسی کردهاید؟
عسگرپور: گفتم به جای ۴۰۰ تا، ۸۰۰ تا مجوز بدهند! ما رکورد دنیا را شکستهایم، اما در واقع صاحب هیچ چیزی نیستیم. حالا با این همه پلتفرم میخواهید چه کار کنید؟
هدف از این کار اصلاً این نبود. از این منظر، شما به عنوان نهاد صادرکننده مجوز باید با دقت عمل کنید. به هر حال، این نهاد طبق قانون نباید مجوز صادر کند، اما این امکان به آن داده شده و این اشتباه است. حالا با این مجوزها میخواهید چه کنید؟ میگویند میخواهیم مجمع رصتا را راهاندازی کنیم.
ببینید، وقتی آقای عباسیان الان پلتفرم را اداره میکنند و به دنبال این هستند که در سال یکی، دو سریال تولید کنند، این میزان گردش مالی چقدر است؟
برخی از این پلتفرمها به دنبال وامهای ۲۰ تا ۳۰ میلیونی هستند، چون گفتهاند به اینها ۵۰ میلیون وام میدهیم. پلتفرمی که به ۵۰ میلیون وام نیاز دارد تا شروع به کار کند، انگار ما داریم با همه چیز شوخی میکنیم.
عباسیان: آقای عسگرپور، به نظر من وضعیت اینطور نیست. اگر با وزارت ارشاد مقایسه کنیم، بسیاری از دفاتر پخش فیلم نیز وضع مشابهی دارند. ممکن است سالی یک فیلم هم نداشته باشند، ولی این دلیل نمیشود که بخواهیم آنها را حذف کنیم.
عسگرپور: اما نمیآیند بگویند که با همین کارگردانهای بیکار، یک انجمن راه بیاندازند!
عباسیان: من نمیخواهم وارد این بحث شوم. به نظر من، بحث اصلی این است که تنظیمگری باید وجود داشته باشد. حالا چه این تنظیمگری در صدا و سیما باشد، چه در وزارت ارشاد یا نهاد بیرونی دیگری، باید این نهادها کار خود را انجام دهند. اما نقد ما به عملکرد ساترا است.
عسگرپور: البته من از دیدی وسیعتر صحبت کردم.
عباسیان: تمام مؤلفههایی که میفرمایید، به عملکرد مدیران ساترا برمیگردد. اگر قرار باشد تنظیمگری وجود داشته باشد، ما باید به این مسئله توجه کنیم. من خودم تجربه صدا و سیما را داشتم و همچنین در وزارت ارشاد هم تجربهای داشتم.
نکته اصلی این است که ما هنوز قانون خاصی برای وزارت ارشاد نداریم. آییننامههای پروانه ساخت و نمایش هنوز قدیمیاند و آییننامههای دولت قبلی تنظیم میشود.
عسگرپور: واقعاً تعجبآور است که بعد از این همه سال هنوز قانون وزارت ارشاد را نداریم. آییننامهها مربوط به دولتهای قبلی هستند و هنوز در حال تنظیم آنها هستیم.
کمیسیون فرهنگی مجلس و دولت چرا لایحهای در این خصوص ارائه نکردهاند؟ این موضوع در فضای مجازی، سینما، و سریالها بسیار مهم است.
عباسیان: حتماً این مورد باید به دقت بررسی شود. قانون باید وجود داشته باشد و مجریان باید به درستی عمل کنند. یکی از مشکلات این است که قانون باید اجرا شود و اگر تخلفی صورت گیرد، باید پیگیری قانونی شود.
مسئلهای که در حال حاضر با آن روبهرو هستیم، این است که پلتفرمی که بدون مجوز کار میکند، چگونه باید برخورد کند و کدام قاضی بر اساس چه قانونی باید وارد عمل شود؟
عسگرپور: حالا اگر یک پلتفرم به کار خود ادامه دهد و به ساترا مجوز ندهد، چه کسی باید با آن برخورد کند؟ مسئله اینجاست که ما با تعارض منافع روبهرو هستیم. اگر صدا و سیما بخواهد با پلتفرمهای موفق برخورد کند، این باعث کاهش مخاطب میشود. در کشورهای دیگر، این مشکلات را حل کردهاند.
عباسیان: ما هم در ساترا مشکلات زیادی داریم و متوجه این هستیم. در واقع، ما به دنبال این بودیم که پلتفرمها خودشان مجوز بگیرند. ولی وقتی در این زمینه از سازمان صدا و سیما حمایت میشویم، برخی از مشکلات ایجاد میشود. این به همان تعارض منافع اشاره دارد که در دیگر بخشها هم شاهد آن بودیم.
عسگرپور: و دقیقا همین جاست که مشکلات جدی آغاز میشود و باید به این مسأله توجه بیشتری داشته باشیم.
* از آقای مقیسه و یا دوستان ساترا دعوت میکنم که حتماً در برنامه حضور داشته باشند. البته این قسمت برنامه پیشبینی نشده بود و ما هم از قبل دعوت نکردیم، اما به نظر میرسد که بحث به اندازهای گسترش پیدا کرده که بهتر است از مسئولین ساترا دعوت کنیم تا به طور مفصل در مورد این مسائل با ایشان گفتگو کنیم.
عباسیان: میخواهم بگویم که روند صدور پروانه در ساترا الان روند پرسرعتی نیست و همگام با پیشرفت پروژهها نیست. حجم بالای پروژهها و فعالیتهای موجود، ایرادات زیادی دارد. به خصوص در بخش عناوین خارجی، که عملاً فراموش شده است و اصلاً جذابیتی برای این بخش قائل نمیشوند. من به عنوان یک فعال صنفی، بیشتر از آقای عسگرپور و دبیر آن صنف انتقاد دارم، اما واقعیت این است که برای من هنوز روشن نشده که چرا ساترا باید در صدا و سیما باشد یا نباشد، و یا چرا باید در وزارت ارشاد باشد. فرمایشات شما در این زمینه بسیار دقیق است، اما من هنوز نتواستهام برای خودم این موضوع را به درستی تحلیل کنم.
به نظر من، این بحث در سازمان صدا و سیما باید مورد بازنگری قرار میگرفت، ولی تا حالا این اتفاق نیفتاده است.
عباسیان (ادامه): صدا و سیما از ابتدا به عنوان نهادی برای صدور مجوزها مطرح نبوده است. این حلقه بسته که به آن اشاره کردید، واقعاً درست است. وزارت ارشاد نیز همواره محل صدور پروانهها بوده و این تعارض منافع همواره در آن وجود داشته است. چون فارابی، سینمای ایران، موسسات تصویری و بسیاری دیگر از بخشها تحت نظر ارشاد بودهاند. اما چرا صدا و سیما به ساترا نیاز دارد؟ این سوال برای من هنوز پاسخ روشنی ندارد.
* آقای عسگرپور، اگر ممکن است به سوالم پاسخ بدهید، چون مدل طراحی شده شما یک مشکل دارد. آیا با این روش، انحصار ایجاد نمیشود؟ چون وقتی که حلقه را تنگ میکنیم، این سوال پیش میآید که آیا میخواهیم به کسی مجوز بدهیم یا نه؟
عسگرپور: این مسئله به بحث اصلی ما مربوط نمیشود. به عنوان نهاد مسئول صدور مجوزها، ساترا تعداد زیادی مجوز صادر کرده است. ولی برای من مهم نیست که تعداد مجوزها چقدر است. نکتهای که ایشان مطرح کردند، به نظر من، موضوع اصلی برنامه است؛ اینکه آیا نهاد تنظیمگر باید در صدا و سیما باشد یا جای دیگری؟ چرا وزارت ارشاد نسبت به صدا و سیما مزیت دارد؟
به نظر من، صدا و سیما باید مدتها پیش بازنگری میشد، اما این اتفاق نیفتاده است. وضعیت امروز صدا و سیما، که با کاهش مخاطب روبروست، مسئلهای جهانی است و در بسیاری از کشورها همین اتفاقات در حال وقوع است.
اما در اینجا حاکمیت باید پاسخ دهد. صدا و سیما به عنوان نماینده تمام حاکمیت باید این پاسخ را بدهد. تمام رادیو و تلویزیونهای ما در یک جا دیده میشود، و هیچ اصراری برای تفکیک این رسانهها از یکدیگر وجود ندارد.
به همین دلیل، طبق اصل ۴۴ که در دیگر حوزهها تغییرات بسیاری ایجاد کرده است، در این حوزه این تغییرات نباید صورت میگرفت، زیرا به دلایل امنیتی و مصالح دیگر، پخش زنده در کشور ما موضوع حساسی است.
عباسیان: مربوط به مدیریتش.
عسگرپور: نه، بحث ساختار است. شما با یک صدا و سیما مواجهید که تعداد زیادی شبکه دارد. اگر ده شبکه از اینها با هم ادغام شوند یا دوباره جدا شوند، مردم هیچگاه متوجه این تغییرات نمیشوند.
به تدریج، از سبد غذایی مردم نیز حذف میشود. نهادی که باید بودجه بسیار زیادی برای تولیداتش دریافت کند، اما در وضعیت کنونی که داریم مشاهده میکنیم، به نظر نمیرسد که این بودجه به درستی استفاده شود.
بنابراین، برای ما تفاوتی ندارد که مسئولین سازمان تغییر کنند. البته ممکن است تغییرات اندکی در برخی بخشها ایجاد شود، اما فکر نمیکنم که این تغییرات بتوانند ساختار صدا و سیما را به طور کلی اصلاح کنند.
وضعیت ارشاد هم به همین شکل است. امروز ارشاد با خلأ قانون روبرو است و شاید دیگر در برخی از زمینهها نباید وجود داشته باشد.
عباسیان: ارشاد چه کارکردی دارد؟
عسگرپور: بهطور کلی، ارشاد دارای معاونت سینمایی، هنری و حتی معاونت قرآنی است، که هر کدام با بخشهای مختلف خود مشکلات خاص خود را دارند. در واقع، ارشاد خود به یک پدیده عجیب و غریب تبدیل شده است که نه تنها نمیداند در زمینه سینما و هنر چه باید بکند، بلکه حتی در سایر زمینهها هم هیچ گونه تنظیمگری مدرنی ندارد. وضعیتی که ما در سینما با آن مواجهیم هم همینطور است.
در حال حاضر، این نهاد هنوز فیلمنامهها را بررسی میکند و شورای نظارت هم همچنان بر کارها نظارت میکند. این سیستم به هیچ وجه بهروز و کارآمد نیست. در نتیجه، اگر ما با ساختارهای سنتی و پوسیده مواجهیم، چرا باید این ساختارهای قدیمی را برای مسائل مدرن به کار ببریم؟ به نظر من، صدا و سیما باید از این وضعیت خارج شود. این به این معنا نیست که آن را به وزارت ارشاد منتقل کنیم، اما شاید ارشاد در این شرایط بهتر عمل کند، چون مجوزها اساساً باید در دست دولت باشد نه نهادهای غیردولتی.
این تغییرات به طور جدی باید در ساختار صدا و سیما و حتی ارشاد انجام شود، چرا که هر دو سازمان در حال حاضر در برابر نیازهای مدرن جامعه پاسخگو نیستند.
* آقای عباسیان، اگر نکتهای در این مورد دارید، من مایل بودم در مورد نکاتی که به کنترل دستمزدها، نظارت و محتوا اشاره کردید، مفصل صحبت کنیم.
عباسیان: ما پیشتر بحث کردیم، اما نکاتی که آقای عسگرپور در مورد ساختار صدا و سیما مطرح کردند، همچنان معتبر است. تعداد شبکهها و نیروی انسانی بسیار زیادی که در دوران آقای شورش و آقای لاریجانی به صدا و سیما اضافه شد، موجب بزرگ شدن ساختار این سازمان شد. این افزایش شبکهها در دوره آقای ضرغامی هم به همین شکل ادامه یافت.
مشکلات تلویزیون همچنان پابرجاست و اگر مسئولیتها به صدا و سیما سپرده شود، قانوناً هنوز من به درستی متوجه نشدهام که آیا این تصمیم قطعی است یا خیر. حداقل تاکنون توجیهی برای این مسئله ارائه نشده است. سوال من این است که آیا تنظیمگری باید در صدا و سیما باقی بماند یا باید به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتقل شود؟ یا شاید لازم باشد نهاد جدیدی برای این منظور تشکیل شود.
امروز عناوین در پلتفرمها ممکن است میلیونها بازدیدکننده داشته باشد. مثلاً در اینستاگرام، صفحهای از یک دختر خانم در شیراز که محتوای خاصی تولید میکند، ممکن است به ۱۰ یا ۱۵ میلیون بازدید برسد. این یعنی که «صوت و تصویر فراگیر» واقعی اکنون در فضای مجازی است. باید برای این موضوع هم فکری بشود و نظارت و تنظیمگری لازم در این حوزه بهطور دقیق انجام گیرد.
مهمتر از این مسائل، تنظیمگری به معنای واقعی آن است. امروز مشکلی که در تولیدات پلتفرمها داریم، به جنبههای اقتصادی باز میگردد. چیزی که من دوست داشتم در مورد آن صحبت کنم، تفاوت میان "اسفیودی" و "ای" است.
ما هم در حال پرداخت هزینه اشتراک هستیم، هم تبلیغات زیادی در بین محتوا مشاهده میکنیم. در حال حاضر، تنظیمات جدیدی اعمال شده است، مثلاً در یک اتوبان تبلیغاتی به نمایش گذاشته میشود. حالا تبلیغات به ده مدل مختلف تقسیم شدهاند و همزمان با استانداردهای مختلف در حال پرداخت هزینه هستیم.
* این وضعیت ظلم به مخاطب است؛ یک چیز عجیب. مثلاً من میخواهم سریال "زخم کاری" را ببینم، اما در وسط آن مجبور میشوم تبلیغی ببینم. این توقفهای ناگهانی خیلی آزاردهنده است. این وضعیت برای من قابل قبول نیست.
عباسیان: مسئله این است که شما در حال تولید محتوا هستید، اما چقدر از این محتوا آموزههای فرهنگی و اخلاقی دارد؟ واقعیت این است که خیلی از محتوای تولیدشده در پلتفرمها، فاقد آموزههای اخلاقی است. این سموم فرهنگی که باید به حداقل برسند، همچنان در محتواهای مختلف وجود دارند.
ما باید بهگونهای با این محتواها تعامل کنیم که مسئولان فنی و نهادهای تنظیمگر، مشاورههای لازم را بدهند. به عنوان مثال، جایگاه پدر خانواده یا اهمیت به محیط زیست باید در محتوای تولیدی در نظر گرفته شود. این موارد به نظر من از اصول فرهنگی هستند که باید در تولید محتوا گنجانده شوند.
با توجه به چالشهای اقتصادی که پلتفرمها در مدیریت و تولید محتوا با آن مواجهاند، به نظر میرسد که همکاری و حمایت ساترا و مسئولین دیگر برای کمک به پلتفرمها در ارائه محتوای مناسب برای مخاطبان، اهمیت ویژهای دارد. در این صورت، پلتفرمها میتوانند محتوای بهتری عرضه کنند که هم از نظر فرهنگی غنیتر باشد و هم با نیازهای مخاطب همخوانی بیشتری داشته باشد.
انتهای پیام/ن