به گزارش پایگاه اطلاعرسانی سیما، مروری بر این آثار میتواند ضمن یادآوری خاطرات ما از معلمانی که در تلویزیون دیدهایم، بار دیگر جای خالی چنین مجموعههایی را یادآوری کند.
صدای زنگدار ناصر غفرانی
مجموعه عروسکی «مدرسه موشها» به کارگردانی مرضیه برومند که ساختش به چهار دهه قبل برمیگردد جزو اولین کارهای نمایشی بعد از انقلاب با محوریت مدرسه است. شخصیتهایی مثل کپل، گوشدراز، عینکی، نارنجی و سرمایی هرکدام گوشههایی از دنیای لطیف کودکانه را نشان میدادند. استفاده از بازیگران خلاق و بااستعدادی همچون ایرج طهماسب، حمید جبلی، حسن پورشیرازی و... به عنوان صداپیشه از دیگر نقاط قوت «مدرسه موشها» بود که بدون شک نقش کلیدی در محبوبیت آن داشت. بیشک بخش مهمی از این توفیق به متنهای عالی زندهیاد احمد بهبهانی نیز مربوط بود که علاوه بر جنبه سرگرمی، با ارائه پندها و نکتههای اخلاقی به کودکان وجوه آموزشی این اثر را هم تقویت کرد. ضمن اینکه نویسنده این مجموعه کمتر از انتقال پیام به شکل مستقیم بهره برد و تلاش کرد بچهها را متوجه محیط کلاس درس کند، ولی شخصیت معلم، تنها آدم بزرگسال این جمع عروسکی که با صدای زنگدار ناصر غفرانی و دیالوگهایش با بچههای کلاس در ذهن مانده، الگوی معلمی صبور، خوشاخلاق و دوستداشتنی را در دهه 60 برای بچهها ترسیم کرد.
مرشد عنایت شفیعی
مجموعه «بازم مدرسهام دیر شد» به کارگردانی داریوش مؤدبیان، موسیقی زیبای محمد شمس و بازیهای خوب زندهیادان اسماعیل داورفر و مهین شهابی در اواسط دهه 60 از شبکه یک سیما زمانی که تنها دو شبکه تلویزیونی در ایران وجود داشت، پخش شد. اکبر عبدی 23 ساله، نقش دانشآموزی به نام محسن را بازی میکرد که همیشه بر اثر اتفاقاتی که برایش رخ میداد و به دلیل تنبلیهایش دیر به مدرسه میرسید. با اینکه محسن تا پایان این مجموعه 13 قسمتی هیچوقت به مدرسه نرسید، حضور شخصیتی به عنوان مرشد (به مثابه معلم) با بازی عنایت شفیعی که با معرکهگیریهایش به سبک قدیم سعی میکرد تا آموزشهای لازم را با گوشزد کردن به بچهمرشد، با نقشآفرینی مجید رزاز، به بینندگان منتقل کند، در دل خود نکات آموزشی فراوانی داشت.
پدیدهای در مدرسه شبانهروزی
مجموعه «بچههای مدرسه همت» به کارگردانی سیدرضا میرکریمیبه نوعی نسخه بومیشده پویانمایی «بچههای مدرسه والت» است که در سال 1375 در گروه کودک و نوجوان شبکه دو سیما تولید شد و قصه آن درباره پسربچههایی بود که در یک مدرسه شبانهروزی کنار یکدیگر زندگی میکردند و در هر قسمت برای یکی از آنها اتفاقاتی میافتاد که در داستانی مستقل مشکلاتشان آسیبشناسی و مطرح میشد. مهران رجبی در این مجموعه نقش ناظمی مهربان و دلسوز را داشت که سعی میکرد در کنار ایجاد نظم در مدرسه با دانشآموزان رفتار مناسبی داشته باشد و آنهایی را که به دور از خانواده در این مدرسه، هم درس میخوانند و هم زندگی میکنند بهخوبی درک کند. ضمن اینکه در این مجموعه میرکریمی خیلی عالی توانست آن صمیمیتی را که از رفتار معلمان انتظار داریم به تصویر بکشد.
الگویی برای معلمهای پرورشی
مجموعه تلویزیونی «دبیرستان خضرا» به کارگردانی اکبر خواجویی در سال 1375 در 13 قسمت به دغدغه و مشکلات دانشآموزان دختر پرداخت. خواجویی سعی کرد با انتخاب بازیگران دختر، داستانهایی را در دبیرستان دخترانه بازگو کند که برگرفته از دغدغههای نوجوانان در این مقطع تحصیلی باشد. او سراغ مشکلاتی رفت که الزاماً شخصی نبودند و به خانواده و اجتماع نیز مربوط میشدند. برگ برنده این سریال، سپردن نقش خانم شکیبه، معلم پرورشی و امور تربیتی به آزیتا حاجیان بود. معلمیکه سعی میکرد با فعالیتهای مثبت و ثمربخش خود چهرهای مناسب از این طبقه آموزشی در مدارس به نمایش بگذارد. شکیبه با ارتباطی که با دختران نوجوان داشت، دغدغههای آنها را بررسی و به مشکلات دانشآموزان رسیدگی میکرد. حاجیان بهخوبی توانست در نقش یک معلم دلسوز ورود کند و نشان دهد چطور میتوان با دانشآموزانی در سن حساس بلوغ درست رفتار کرد و با آنها در میانه مشکلات خانوادگی و اجتماعیشان همراه بود.
مجید، یکی شبیه همه دانشآموزان
زندهیاد کیومرث پوراحمد با مجموعه 9 قسمتی «قصههای مجید» به قلم هوشنگ مرادی کرمانی یکی از ماندگارترین مجموعههای مدرسه و معلممحور را در دهه 70 در تلویزیون ثبت کرد و از معدود مجموعههایی بود که توجهی خاص به شخصیت معلم و رابطه معلم و شاگردی داشت. «قصههای مجید» قصه نوجوانی بامزه و شوخطبع با لهجه شیرین اصفهانی به نام مجید را با بازی مهدی باقربیگی نشان میداد که با بیبی زندگی میکند. او سعی میکند با جدیت به هدفهایی که میخواهد برسد، اما بیتجربگیها، شیطنتها، ندانمکاریهایش ماجراهای شیرین و تلخی را رقم میزد. ناظم سختگیر، با نظم و البته خشن مدرسه که نقشش را جهانبخش سلطانی بازی میکرد، برای بسیاری در واقعیت شخصیت آشنایی بود، اما در این میان آقای حیدری در نقش معلمی دلسوز سعی کرد با دانشآموزانش از جمله مجید راه بیاید. این معلم ورزش، نماد معلمهایی بود که بهخوبی دانشآموز خود را درک میکنند و میکوشند با بچهها با هر اخلاقی راه بیایند. در قصههای مجید، بچهها باید از معلم ریاضی حساب میبردند، چون وقتی جدول ضرب بلد نبودند، دانههای تسبیح معلم نشانه هشدار بود. البته معلم انشا هم چندان واقعبین نبود، چون وقتی مجید انشایش را با موضوع همسایهشان که مرده شور بود سر کلاس خواند از کلاس اخراجش کرد.
دردسرهای معلمی برای مادربزرگهای بازیگوش
«مدرسه مادربزرگها» سال ۱۳۷۵ با طرحی از زندهیاد فرشته طائرپور و به کارگردانی غلامرضا رمضانی، داستان تعدادی خانم میانسال بود که خانم معلم جوانی داشتند و در هر قسمت ماجراهای جالبی را به وجود میآوردند که فضای شیرین و دلچسبی را ایجاد میکرد. این معلم جوان با بازی الهام پاوهنژاد تلاش میکند همه مادربزرگهای شاگردانش را باسواد کند. از این رو با کمک شاگردانش سراغ مادربزرگهایی میرود که سواد ندارند و بالاخره میتواند مادربزرگها را خارج از ساعت مدرسه دور هم جمع کند. تصویری که از معلم در این سریال نقش میبندد معلم جوان و با حوصلهای است که سعی میکند ضمن احترام به مادربزرگها آنها را مجاب به درس خواندن و ایجاد نظم کند که در این مسیر موفق میشود و کاری میکند تا مادربزرگها با نوههایشان درس بخوانند و تکالیفشان را انجام بدهند
معلم درس شیرین ریاضی
یکی از معلمهای دوستداشتنی دهه شصت آقا معلمی است که او را در کنار مبصر چهار ساله کلاس و شعر «آقا اجازه هولم نکن دست و پاهامو گمنکن» به یاد میآوریم. سریال «درس شیرین ریاضی» یا «ق مثل قلقلک» سال 1368 روی آنتن شبکه یک رفت. زندهیاد حسین محباهری با آن ریش و سبیل خاصی که داشت به عنوان معلمیبا حوصله و صبور از درس ریاضی به عنوان «درس شیرین ریاضی» یاد میکرد و محمد کدخدایی که در نقش مبصر چهارساله کلاس نقشآفرینی میکرد خاطرات به یادماندنی برای ما ثبت کرد. او که چهار سال در یک کلاس درجا زده بود از دیگر همکلاسیهایش بزرگتر به نظر میآمد و همین موضوع جذابیت نقش او را بیشتر کرده بود. نکته جالب این بود که سال بعد که این مجموعه بار دیگر ساخته شد او مبصر پنج ساله کلاس بود.
معلم زحمتکش کوبار
سریال «کوبار» به معنی باران کوهی، که فریدون حسنپور در سال۱۳۹۷ برای شبکه دو ساخت داستان معلمی جوان با بازی ارمیا قاسمی است که برای آموزش دادن به روستا میرود و در این روستا با عشق و علاقه فراوان به کودکان راه و رسم زندگی را آموزش میدهد که در این مسیر دشوار با اختلافات مختلفی روبهرو میشود. این معلم مجبور است که یک سال در یک دبیرستان دورافتاده در منطقهای کوهستانی در شمال کشور زندگی کند. کوبار تلاش میکند تصویری آرمانی از معلمان زحمتکش ارائه دهد و شخصیتهایی خلق کند که به آدمهای آرمانی نزدیک باشند از جمله معلمیکه در راه آموزش بچههای مردم، خود را فدا میکند.
انتهای پیام/ن